حکایت شیخ صنعان؛ الگوی لحنی حکایات بلند مثنوی معنوی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار و عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهربابک

2 دانشیار و عضو گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران

چکیده

به‌دلیل این­که کارکردروایت در آثار تعلیمی - ‌عرفانی مقدم بر شکل و ساختار آن است، در آغاز ادبیات روایی عرفانی و تعلیمی فارسی نیز توجه زیادی به ساختار و عناصر روایت نشده، اما با گذشت زمان توجه به این عناصر بیشتر شده است. در آثار تعلیمی روایی، لحن، مهم‌ترین عنصر محسوب می‌شود؛ چون از سویی یکی از عناصر مهم روایت به­ شمار می­رود و از دیگر سو، با توجه به لزوم ایجاد جذابیت در آثار تعلیمی برای جذب حداکثری مخاطب، عنصر لحن بیشترین کارکرد را دارد. به‌کارگیری عناصر روایت با نگاه امروزی، در مثنوی معنوی به‌عنوان مهم‌ترین اثر تعلیمی عرفانی روایی فارسی، نسبت به کتاب­های روایی سنایی و عطار، منسجم‌تر و جدّی‌تر است. تنها نمونۀ استثنا در این زمینه، داستان شیخ صنعان در منطق‌الطیر است که از نظر شکل روایت، خاصه در مباحثی مثل شخصیت‌پردازی، زبان، لحن و فضاسازی شباهت زیادی به مثنوی دارد و با توجه به شواهد، الگوی مولوی در پردازش حکایاتِ بلند مثنوی بوده است. لحن مناسب راوی و شخصیت‌ها در حکایت شیخ صنعان که حاصل برایند سایر عناصر روایت محسوب می­شود، الگوی لحنی مناسبی برای حکایات بلند مثنوی است. از مهم‌ترین دلایل استحکام و شباهت لحن در این حکایت و حکایات بلند مثنوی می‌توان به وزن مناسب و مشترک، تنوّع شخصیت‌ها، گفت‌وگوهای زیاد و طولانی، توجّه راوی به پرداخت شخصیت‌ها، تعداد زیاد شخصیت‌های خاکستری، عدم جبهه‌گیری و دخالت راوی در شخصیت‌پردازی، کلمات و اصطلاحات خاص، تنوّع و تقابل لحنی مناسب و تحکیم لحن قاطعانه به‌صورت مستقیم توسط راوی اشاره کرد.
 

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Attar’s Sheikh San’an Tale, Tonal Pattern of Long Tales in Masnavi e Manvai

نویسندگان [English]

  • Yaghoub Zare Nadiki 1
  • Mitra Golchin 2
1 Assistant Professor of Islamic Azad University, Shahrbabak Branch
2 Associate Professor, Department of Persian Language and Literature, University of Tehran
چکیده [English]

Since in didactic-mystical literary works the function of narrative is prior to its form and structure, little attention has been directed to the structure and elements of  narrative in early days of Persian mystical-didactic narrative literature, but over time more attention has been paid to these elements. In didactic narrative works, tone is the most important element and has the most prominent function due to the necessity of making charming didactic works in order to attract the maximum number of audience. As the most important Persian mystical-didactic narrative work, Masnavi’s use of narrative elements with a modern perspective is more cohesive and serious compared to Sanai and Attar’s narrative books. The only exceptional example in this regard is Sheikh San'an Tale in Mantagh o Al-Tayr that has a lot in common with Masnavi in the form of narrative, especially in characterization, language, tone, and space making and evidence shows that the former has been a model for Mowlavi in processing Masnavi’s long tales. The narrator and characters’ proper tone in Sheikh San’an tale, which is the result of other narration elements, is considered as a suitable tonal pattern for this tale. From among the most important reasons of stability and similarity of tone between this tale and Masnavi’s long tales the following can be enumerated: suitable and common meter, characters’ diversity, numerous and long conversations, narrator’s attention to burnishing the characters, large number of grey characters, absence of the narrator’s  entrenchment and interference in characterization, specific words and expressions, suitable tonal diversity and contrast, and the narrator’s direct consolidation of a decisive tone.
 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Narration
  • tone
  • Masnavi e Manavi
  • Mantagh o Al-Tayr
  • Sheikh San'an
- بامشکی، سمیرا (1393)، روایت­شناسی داستان­های مثنوی، چاپ دوم، تهران: هرمس.
- پرینس، جرالد (1391)، روایت‌شناسی، شکل و کارکرد روایت، ترجمۀ محمد شهبا، تهران: مینوی خرد.
- پورنامداریان، تقی (1374)، دیدار با سیمرغ (تحلیل اندیشه و هنر عطار)، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- پورنامداریان، تقی (1380)، در سایۀ آفتاب، تهران: سخن.
- توکلی، حمیدرضا (1391)، از اشارت­های دریا (بوطیقای روایت در مثنوی)، چاپ دوم، تهران: مروارید.
- جانی، پین (1389)، سبک و لحن در داستان، ترجمۀ نیلوفر اربابی، تهران: رسش.
- بلخی، جلال‌الدین محمد (1375)، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، چاپ اول، تهران: توس.
- حیدری، علی (1386)، «تحول شخصیت در حکایات مشابه مولوی و عطار»، پژوهش­های ادبی، دورۀ 4، شمارۀ 16، 93-114.
- زارع، یعقوب (1397)، بررسی تطبیقی عناصر لحن و زاویۀ دید در آثار روایی سنایی، عطار و مولوی، پایان‌نامۀ دکتری، دانشگاه تهران.
- شمیسا، سیروس (1378)، انواع ادبی، چاپ ششم، تهران: فردوس.
- عطار، فریدالدین (1391)، منطق­الطیر، مقدمه، تصحیح و تعلیقات: محمّدرضا شفیعی کدکنی، چاپ دوازدهم، تهران: سخن.
- عمران­پور، محمدرضا (1384)، «عوامل ایجاد، تغییر و تنوع و نقش لحن در شعر»، پژوهش‌های ادبی، شمارۀ 9 و 10، 127-150.
- کشوری بخشایش، کبیره (1390)، تطبیق و تحلیل داستان­های مشترک مثنوی مولوی و مثنوی­های عطار از نظر فرم ومحتوا، پایان­نامۀ کارشناسی ارشد، اردبیل: دانشگاه محقق اردبیلی.
- گری، مارتین (1382)، فرهنگ اصطلاحات ادبی، ترجمۀ منصوره شریف­زاده، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- مجیدی، فاطمه (1384)، «ریخت­شناسی داستان شیخ صنعان»، پژوهش­های ادبی، دورة 2، شمارۀ 7، 145-162.
مشرف، مریم (1389)، جستارهایی در ادبیات تعلیمی ایران، تهران: سخن.
- موذنی، علی‌محمد و یعقوب زارع (1397)، «بررسی عنصر لحن و کارکرد آن در الهی­نامه عطار»، پژوهش زبان و ادبیاتفارسی، شمارۀ چهل­وهشتم، 74-47.
- میرصادقی، جمال (1392)، عناصر داستان، چاپ هشتم، تهران: سخن.
- یلمه­ها، احمدرضا (1395)، «بررسی خاستگاه ادبیات تعلیمی منظوم و سیر تطور و تحول آن در ایران»، پژوهش­نامة ادبیاتتعلیمی، دورۀ 8، شمارۀ 29، 61-90.